یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

بی آنکه بخواهم

بی آنکه بخواهم تمام شدی 

همانطور که بی آنکه بخواهم، 

تمام من شده بودی...........

یادداشت شانزدهم

چی بگم !! 

یکی یه روز میاد تو زندگیت  

فکر میکنی میتونه تنهایی تو پر کنه میتونه سنگ صبرت باشه میتونه تو مواقعی که دلت از دست کسی پره به حرفات گوش بده و راهنماییت کنه 

به قول خودش ین از اون آدمای خورده شیشه دار نیست 

هر روز یه کاری میکنه که اعتمادتو جلب کنه 

اما حرفای ضد و نقیض زیاد میزنه اما تو روی همشون چشم میبندی 

ادعای صداقت داره  

تو بی صداقتی میبینی و چشماتو میبندی 

میگه شدی همه زندگیش میدونی راست نمیگه به روی خودت نمیاری اما 

اون شده همه زندگیه تو 

روز به روز وابستگی بیشتر میشه  

ادعای دوست داشتنتو داره 

نمیدونی راست میگه یا نه 

به روی خودت نمیاری  

اما تو هم دل تو دلت نیست 

اما یهو همه دیوار اعتماد که داره یواش یواش بالا میره میریزه پایین 

حالا می فهمی تو این دنیا ........... 

اگه داری اینا رو میخونی بدون که با من بد کردی 

دون که بغضم با آبم پایین نرفت 

بلکه با گریه ترکید

یادداشت پانزدهم

این روزا مامانم میره میاد میگه مهدیه یه چیزی شده ناراحتی   

منم میگم چی من ناراحتم نه بابا - مامانا همیشه همه چیزو میدونن 

اما واقعا ناراحتم  

فوقش فکر میکنه فکر پایان نامه ام اما......... 

فقط ع فهمید من چمه و از زندگی چی میخوام  

ممنونم که حداقل تو توی این دنیا البته بعد از خدا فهمیدی من چمه 

و ممنون از گوش کردن به درد دلهام 

و ممنون از راهنماییهات