یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

1402.07.09

چند وقته خیلی فکر میکنم که من،  برای چه کاری ساخته شدم! 

مسخره اس نه؟ 

آخه کار خودم صبح تا شب کمک به بقیه اس که بفهمنن برای چی ساخته شدن و کمکشون کنم که خودشون رو بهتر بشناسن! 

میدونید فکر میکنم دارم حرز میرم

این همه استعداد و حافظه و....  جای استفادش اینجا نیست واقعا! 

دیشب از صدای دعوای همسایه ها ساعت 2 نصف شب از خواب پریدم

دیگه ام خوابم نبرد

درد پریودی تموم وجودمو گرفته بودم و صدای دعوای اونام تموم نمیشد 

حالا چی اومد تو ذهنم 

اینکه همیشه از بچگی همه چی رو تو جای مناسبی میذاشتم

مثلا وقتی میخواستم غذاها رو جا به جا کتم 

میتونستم تصمیم بگیرم چه ظرفی مناسبه،  چجوری تو یخچال بچینیم که کمتر جا بگیره و.... 

حالا بزرگتر شدم چی شده 

میفهمم هر کاری چه پیش نیازایی داره میتونم مسیر رو برنامه ریزی کنم

یا میتونم بگم تو این مسیر کیا میتونن کمکمون کنن

هر جیزی،  هر کسی در جای مناسب خودش و برنامه ریزی زمانی دقیق 

دیشب به ذهنم رسبد میتثنم کوچینگ یا منتور خوبی بشم 

آدما رو بشناسم 

استعدادها رو تشخیص بدم و بگم جای تو اینجاست

یا مثلا یه مرکزی داشته باشم پروژه ها بهک ارجاع بشه و. من افراد مناسب اون پروژه رو بهشون معرفی کنم


به نظرم فکر جالبیه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد