یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یادداشت صد و سی و دوم

از صبح که پاشدم

چشمام سنگینه باز نمیشه

حوصله ندارم درس بخونم

حوصله کلاس و حرف زدن استاد رو ندارم

اما اینقدر برای مریضیم غیبت داشتم که نمیتونم نرم

گفتم باشه هرچی زور دارم میزنم که دیر برسم

چشام باز نمیشه خداااااااا

بغضم بند نمیادددد

کافیه پلکامو بزارم رو هم تا تبدیل به اشک شه

یه ذره اس ام اس ، شاید اون حرفایی که 2 روزه تو مغزم وول میزنه رو بگم راحت شم_ یه اخلاق گندی دارم اگه ناراحت شم اگه عصبانی شم حرفایی که تو دلم میمونه تو مغزم وول میخوره حالمو بدتر میکنه نمیتونم به کسی هم بگم _

میدون ولیعصر پیاده میشم که پیاده برم بالا

مغازه ها رو میگردم و...

دوستام اس میدن که نمیای 

آخه با این قیافه.....

میرسم همش نیم ساعت دیرتر 

اینقدر حوصله نداشتم کوله انداختم رو دوشم و مقنعه سرم کردم_متنفرم به جز کار مقنعه سرم کنم اولین بار بود تو این1 سال کلاس_

چشام هنوز میسوزه با اخم میرم سرکلاس 

کلاسی که همه پسر پروهارو نشوندم سرجاشون

اینقدر اوضاع داغون بود که فهمیدم همشون علامت سوال شدن که بپرسن چی شده....

هی پرسیدن چی شده ناراحتی

- نه یه ذره خسته ام

- این پسر پرروئه که صداشو دوست ندارم بشنوم آخرم یه روز خفش میکنم

میگه مگه 5 شنبه ها تعطیل نیستید؟

چرا ولی خوب خستگیه دیگه....

ساعت 7 میشه و بالاخره این کلاس کوفتی تموم میشه

با این پسرا که فکر میکنن آخره شبکه ان و آخر بامزگی

حالشون رو میگیرم حتی شده روز آخر....

میزنم بیرون عین برق هنوز همه نشستن

حوصلشون رو ندارم خوب

با همه دعوا میکنم

عابر

مغازه دار

فروشنده بلیط اتوبوس- مجبودش کردم برا 300 تومن ، 10 تومنیمو خرد کنه عوضییییییی، فحش کاری شد، اونم من.....

راننده تاکسی

بابام

خداااااا چشام باز نمیشه .....

نظرات 1 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ب.ظ http://over.blogsky.com

توام مثل منی پس
هی خود خوری میکنی و آروم قرار نداری
من که با خودمم حرف میزنم ..
کلا اعصاب و روان ندارم من که
شمام که آجی بزرگتر مایی من به مشا رفتم خب
مشکل یا این پیش اومد واستون کاملا حل و فصل نشده ..نیمه کار مونده
هنوز حرفاتو نزدی یا نگفتی که اینقده فکرت پیش اون مشکله یا اونم مهمه که نتونستی فراموش کنی هنوزم
بعد از 3 سال ...
اگه میتونی حرفتو بزنی بزن که راحت بشی و خالی بشی
درستم نشه خیالت راحته حرف دلتو زدی و به هر دلیلی که مربوط به اون میشه درست نشده مشکلت
اگه نمیشه هم که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد