یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یادداشت نود و دوم

این روزا دلم بدجوری برای مامانم میسوزه 

فکر میکنم خیلی تنهاست ، تصمیم گرفته دیگه درباره هیچی اظهار نظر نکنه 

میگه دیگه به هیچ کدومتون هیچی نمیگم 

هر روز پا میشه خونه رو مرتب میکنه ، ناهار درست میکنه ، منتظر ما میشه ، تا بیایم باهاش صحبت کنیم ، تعریف کنیم 

مجبورش میکنم صحبت کنه ، تعریف کنه اما هیچی نمیگه ، سکوت

میدونم هیچکس به فکرش نیست ، داداشی که به فکر کار و درس خودشه ، بابایی هم وقتی میاد خونه انگار زبونشو میبندن 

بعضی وقتا میگم بابا خدا اون زبونو داده که یه وقتایی با ما حرف بزنیاااااااااااااا

تازشم ، چند وقته دقت کردم وقتی دوستاش بهش میزنگن یا وقتی مهمون داریم ، همش در حال حرف زدن ، شوخی کردنو تعریف کردنه ، هر کی ندونه فکر میکنه چقدر ما میشینیم با هم میحرفیم 

تازه بعضی چیزا رو تو مهمونیا کشف میکنم 

یه چیزای ساده رو از منه بچه اش نمیپرسه از غریبه ها میخواد 

دلم برای مامانم میسوزه 

اینقدر مجبورش میکنم بریم بیرون ، میگه حوصله ندارم 

خیلی به من وابسته شده ، همیشه میگه وقتی تو هستی دیگه خیالم راحته 

فکر میکنم تنها شده 

میخواستم این یادداشتو پاک کنم ، جاش اصلا اینجا نبود 

اما بی احترامی به دوستانی بود که برام نظر گذاشتن 

این بود که این شکلی شد

نظرات 15 + ارسال نظر
bahar یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ب.ظ http://rainysky.blogsky.com

salam aziizam che vebe nicei movafagh bashi

سلام گلم
ممنون
چشمات ناز میبینه

پارمیدا یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ب.ظ

اخی مادرا همه همین جورین!

همه زیادی خوبن
بعضی وقتا به چشم نمیان
این خیلی بده !!

PaRi دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://magicgirl.blogsky.com

اول!

شرمنده عزیز اول نیستی
من دیر تایید کردم

اشکان دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ق.ظ http://nadaram!!!!

chizi nemigam be to chon heso halam khosh nist faghat bekhoon un chizaro va bad mozue weblogeto bebar un samti chon unjoori hayajanesh bishtare,,are khengoli!!!

چشم استاد
میخونم
آخه من کجام خنگهههههههه

امین اتاقک دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ http://otaghak.blogsky.com

سلام

خوبی؟

منم وقتی از کارم اومدم بیرون همه گفتن اول یه کار دیگه پیدا میکردی بعد میومدی بیرون..

حالا خوبه باز تو چسبیدی به رشتت.. من که ول کردم کلا دیگه دنبال کار هم نیستم

اوضاع خونه ما هم بدتر از شماست.. هیشکی با هیشکی زیاد حرف نمیزنه.. مخصوصا من که 1 ماهه با بابام حرف نمیزنم

زندگیه مضخرفیه

سلام امین خان
اتاقکت سوت و کور شده
خوبم ولی فکر میکنم شما زیاد خوب نباشی
نه ما اصلا اوضاعمون بد نیست .. من خودم انرژیه خونه ام
و پیوند دهنده
وقتی میام خونه با همه میشم صحبت میکنم
گپ میزنیم ، چایی میخوریم ، میوه میخوریم، ... مجبورشون میکنم با هم باشیمممممممممم
فقط یه وقتایی پیش میاد دیگه
اما خدا رو شکر خوبیم ...
شما هم از این کارا نکن ... هیچ کس خانواده آدم نمیشه
همه یه روزی ترکت میکنن
فقط خانواده است که همیشه حامیه آدمه

PaRi سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ http://magicgirl.blogsky.com

خب سوم!!!!
سومم برادر اوله اشکالی نداره!!!
اصل نیته!!!

ماریا چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ http://binahayat2032.blogfa.com

سلام...
چی بگم والا...اصن هی چی نمیگم !!!

من خوندمش...اگه میخوای پاک کن


خوب دیگه ...فعلا برم !
روز خوش...
....................
...............................................

سلام عزیزم
ای بابا ...خوندیش
بیای دوباره ها .. خوشحال میشم

نازنین چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ

عزیزم
تو با مامانت صحبت کن تا ازین سکوت بیاد بیرون
خوب نیس اینطوری باشه

بابای منم اهل حرف زدن نیس
من شاید توی زندگی کلا با بابام خیلی حرف نزدم
ولی حرف نزدن دلیل بر بد بودن نیس
هرکسی یه طوریه
ولی اونی رو که قبلا حرف میزده اما حالا نمیزنه باید مراقبش بود
معلومه دختر خیلی خوبی هستی واسه مامانت که اینهمه دوسِت داره

داشت یادم میرفت
اومدم بهت بگم دلم خیلی واسه ت تنگ شده بود

سلام نازنینم
اوهوم میدونم خوب نیست
منم نگفتم بابام بده هااااااااااااااا ... جونمون برای هم در میره
منم مامانمو خیلی دوست دارمممممممم
...
وایی خانومی منم دلم برات تنگه

س م ح پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://gitare.blogsky.com

اینجوری که بدتره
آدم دلش میخواد بخونه ببینه چی گفتی
ولی دوای دردش یچیزه:
سفر!

ای وای همه فهمیدن که
سفر .... خوبه اما مشکلات برای سفر زیاده
مامانیم بدون باباییم مسافرت نمیاد.... عشقه دیگه
باباییم هم اهله سفر نیست زیاد
وگرنه منکه از خدامههههههه

غریبه پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:19 ب.ظ http://gharibeh70.blogsky.com

تو سعی کن تا اونو از تنهایی بیرون بیاری به نظرم هیچی تو دنیا مادر نمیشه

داره بیرون میاد
هیشکی مامان نمیشه ....
مخصوصا وقتی که سرتو میزاری رو پاشو
موهاتو نوازش میکنه

ماریا جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://binahayat2032.blogfa.com

سلام...
بیام خوشحال میشی
ولی اگه نیام خوشحال تر میشی ...!


... بله... اینطوریاس آجی جونم .!

سلام
واااااااااا ... چرا همچین حرفی میزنی؟؟

علیرضا جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://hasangergis.blogfa.com


من ازت عصبانیم چرا یادداشت خراب کردی

MST شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ

چه بگویم که بقیه همه چیرو گفتن

سعی کردم مطلبتو نخونم ولی نشد

خلاصه اینکه درست میشه ایشالله


انشاالله .....

محمد امین چولکی یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://mac.blogfa.com

سلام دوست عزیز- وبتون فوق العاده زیباس،من که لذت بردم -
خوشگلی وبتون منو ترغیب کرد تا اگه میشه با هم تبادل لینک کنیم-
اگه موافقین به وبم بیاین و در قسمت نظرات منو خبر کنین-
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سربلند باشید

درود و بدرود

سلام
بهتون سر میزنم

سوگند دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام من چر ا نمیتوانم برا نظر بالا نظر بزارم؟
خوبی عزیز..
خیلی میخوامتا مواظب خودت باش دختر .
از نظرات زیباتم ممنون .

سلام عزیزم
نمیدونم والا.....
من خوبم از شما خبری نیست خانومی
نامه های ما به دستت میرسه؟؟
شرمنده میکنی عزیز
منم میخوامت
ممنون که اینجا اومدی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد