یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یادداشت هشتاد و دوم

امروز بعد از کار رفتم پیش یکی از دوستام

میخواستم هر چه سریعتر به خونه برسم

تو ایستگاه اتوبوس وایستاده بودم یه تاکسی از چند کیلومتری هی چراغ زد یهو جلوی پام ترمز کرد

شیشه رو داد پایین گفت کجا میرید

گفتم متروی ....

گفت بیا بالا

دودل بودم اما میخواستم سریع برسم

سوار شدم اومدم در عقبو باز کنم گفت نه بیا جلو

منم رفتم

گفت از متروی ... کجا میری ؟؟

- آزادی

- از اونجا کجا میری ؟؟

- خوب خونمون

- اینجا محل کارته ؟؟

- نه

- خوب اینجا چیکار میکنی ؟؟

- خوب کار داشتم

- ببخشید

رانندگی نمیکرد که در حال مسابقه دادن و لایی کشیدن بود

- من میزارمت متروی ... 1 ایستگاه پایین تره

- ممنون آقا لطف میکنید

در حال مسابقه دادن ضبطم زیاد میکنه خودشم باهاش میخونه گوشیشم زنگ میزنه

صدای ضبطو کم میکنه اما با طرف داد می زنه و حرف میزنه

منم دارم با دوستم میحرفم اما هر دو فقط صدای راننده رو میشنویم مجبور میشم قطع کنم

دوستم میگه تنهایی تو تاکسی

خوب چرا سوار شدی

خوب گفتم زود برسم دیگه

- میخوای برسونمت آزادی

- نه ممنون

- کرایه نمیگیرما

- تا همین جا هم لطف کردید آقا

 کرایتون چقدر میشه

- هر چی دادید اصلا هیچی نده

- نه آقا بفرمایید چقدر تقدیم کنم

- خوب تا اینجا میشه 500 تومن

در حالی که پلیس بالای سرمون بود و هی اشاره میکرد از ماشین پریدم بیرون


نظرات 10 + ارسال نظر
ر ف ی ق یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

این روزا فرش کوچه ها
توو حسرت یه عابره
هر جا یکی منتظرِ ِ
ورود یه مسافره !!
جنس دلای آدما
این روزا سخت و سنگیه
فقط تویه نقاشیا
دنیا قشنگ ورنگیه !!
سلام مهدیه جان
همینطوری به ذهنم خطور کرد که این شعرو واسه این مطلبت بیارم ...
راستی از لحاظ مسافت چقدر به هم نزدیکیم !!

سلام رفیق مثل همیشه به من لطف دارید
مگه شما تهرانید؟؟
راستی رفیق امروز فکر میکردم حتی اسم شما رو نمیدونم

ی دختر سیگاری دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ

عجب راننده ای بوده!


ولی زود رسیدما

نازنین دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ

سلام مهدیه جونم
خوبی خانومی
دلم برات خیلی تنگ شده بود
عیدتم مبارک خانومی

سلام عزیزم
منم دلم برات تنگ بود
خوشحالم که اومدی
عید شما هم مبارک

امین اتاقک سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 ب.ظ

قِصِر در رفتیا

وگرنه الان خدا میدونست کجا بودی

عزیزم از قدیم گفتن دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه

کلا نمیدونم چه جراتی داشتم اون موقع
خدا رو شکر دعای پدر و مادر همیشه پشت سرمون هست
البته همون موقع به دوستم هم گفتم دعا کن برام

secret سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ

hal nadashtam bekhonam khabam miad badan mikhonam

b manam age khasty y sar kocholo bezan

حالا بعد از خواب خوندی یا نه؟؟

secret سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://bazhamzendegi69.blogfa.com/


salam

علیک

msaber چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام مهدیه مگه بهت نگفته بودم باید مواظب خودت باشی چرا تنها سوار شدی دیگه تکرار نشه

محمد پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ق.ظ http://migam.blogsky.com

واقعا باعث تاسفه
خب نا امنی به چی میگن دیگه ؟!

به همینا دیگه و به خیلی چیزای دیگه

پارمیدا جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ http://z1.blogsky.com

بابا من وبو حذف کردم آدرس بیشتره بچه ها یادم نبود تورو هرچی فکرکردم آدرس وبت یادم نیومد بخدا.یادت هستم گلم

وقتی دیدم حذف کردی بی خبر شوکه شدم
اومدم پیش نگاره تا بینم ازت ایمیلی چیزی داره یا نه
دیدم آدرست اونجاست
دیدم همه خبر دارن به جز من
خوب آدم ناراحت میشه دیگه

MST چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.mrmostafa.blogsky.com/

راننده تاکسی هم راننده تاکسی های قدیم

البته واسه تو هم بد نشدا! زود رسیدی دیگه... کلی هم جو مسابقات رو تجربه کردی

ولی زیاد سوال میکرد! حالا نمیدونم تو چرا زیاد جواب میدادی

جدید و قدیم نداره مهم آدمشه که باید خوب باشه
یه خاطره دیگه هم از تاکسی نوشتم
من کلا کم تاکسی سوار میشم اما هربار ماجرایی داره برای خودش
منکه خودم ورزشکارم و عاشق جو مسابقات
دیگه جو اینجوری بود جواب دادم ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد