یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یادداشت هفتاد و هفتم

دارم از سر درد میمیرم 

۱ هفته منو گذاشتن سره کار بخدا 

۵شنبه ی ۲ هفته پیش رفتم یک شرکتی فرم پر کردم 

گفتن شنبه یا یکشنبه باهاتون تماس میگیریم 

منم شنبه امتحان داشتم ساعت ده و نیم 

شنبه ساعت هشت و نیم تماس گرفتن که امروز تشریف بیارید برای مصاحبه 

پدر بنده هم گفتم امروز میرسن خدمتتون  

میگم پدر من میگفتی فردا میاد خوب ... حالا گفتن تا ساعت ۴ هستن یه سری برو خوب

بنده هم به سرعت نور امتحان دادم 

از کجا خودمو رسوندم کجا 

صد جور سوال فنی و اخلاقیو نمیدونم از هر جایی پرسیدن ... زبان .. کامپوتر...شبکه .... دینی ... اصلا یه چیزایی ...

بعدا گفتن ۲ یا ۳ روز دیگه باهاتون تماس میگیریم برای شروع کار 

سر همه چی توافق شد  

خبری که نشد...بعد از ۱ هفته گفتم برم شاید مثل دفعه پیش فرم منو گم کرده باشن 

آخه دفعه پیش انبارداری داشتن نمیدونم فرم منو این وسط کجا انداخته بودن 

رفتم و آقایی که جلوی در پاسخگوی ارباب رجوع بود هنوز فامیلیه من یادش بود 

بهش جریان رو گفتم و ازشون خواستم یه سوالی از مدیرشون بکنن 

ایشون هم اومدن خیلی محترمانه گفتن: شما صلاحیتهای لازم رو دارید اما تو این مدت فکر کنم آشنایی یا کسی جایگزین شما شده 

واقعا که .....

نظرات 16 + ارسال نظر
دنیا دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ق.ظ http://donyaaaaaaaaa.blogsky.com

مثل همیشه باز جملمو تکرار میکنم اگه شانس داری برو بخواب اگه هم نداری برو بخواب ببین کدوم کار درسته همون کارو بکن
تا تو مملکت ما پول وپارتی اولویت داره جا واسه ما ها نیست

ایرج دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ http://eiraj.blogsky.com

چـه اشـتـبـاه بـزرگـی سـت . . .
تـلـخ کـردن زنـدگـیـمـان . . .

بـرای کـسـی کـه در دوری مـا . . .

شـیـریـن تـریـن لـحـظـات زنـدگـیـش را سـپـری مـی کـنـد

سلام
من اپم خوشحال میشم برام چن خطی بنویسی

اشتباه بزرگیه اما همیشه انجامش میدیم...
سر زدم داداشی
قشنگ بود هم عکست هم متنت
عکاسشم که حرف نداشت

دختر مردابی سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام مهدیه جان
چاره ای نیست باید صبر کنی
این روالی که دیگه تو مملکت ما عادی شده
بی خیال باش و از این اتفاقات بگذر چون ما نمی تونیم این شرایط رو درست کنیم
انشاالله به زودی یه کار خوب و مناسب برات پیدا میشه
فقط توکل کن به خدا

سلا م عزیزم
نمیتونم بی خیال باشم
ذره ذره دارم داغون میشم
همه میگن صبر
همه میگن توکل
من .....

ر ف ی ق سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

لبخند بزن آسمانت آبی می شود
باور کن با لبخند زدن ، شب های قشنگ مهرت هم مهتابی می شود
سلام مهدیه جان
خوشحالم که باز هم شرفیاب حضورتان شدم

سلام رفیق
سفر بخیر
لبخندهام دوومی نداره... چه کنم
فکر کنم به چند ساعتی نمیرسه

اشکان سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:38 ب.ظ http://tashkan.blogsky.com/

من به این جا لینک دادم

شاد باشی

ی دختر سیگاری سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://tatal.blogsky.com

مسئولین بی مسئولیت ..

پری سا پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ب.ظ http://crayon.blogsky.com

من،
پری سا ...به عنوان یک جامعه شناس..
اینکه شایسته سالاری زیر سوال رفته ...این رفتار رو محکوم می کنم.
هم چنین بروکراسی این شرکت و گرفته شدن وقت شما را .

ی دختر سیگاری جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:39 ب.ظ

چی شدی خانومی؟؟

نازنین سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ

سلام مهدیه جون
خوبی؟
متاسفانه بدون آشنا و پارتی وضع همین میمونه

سلام نازی جونم
کجایی دختر؟؟
من خوبم ... دیگه باید با شرایط کنار بیام
همین کارم میکنم دیگه ... چاره ای نیست

ر ف ی ق پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ق.ظ http://http

سلام کجایید بانو

سلام رفیق
همینجام
دل و دماغی برای نوشتن نیست آخه

امین اتاقک پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ

سلام

خوبی؟

هه.. خواسته از سرش وا کنه. واسه منم اتفاق افتاده
من ۲ ماه پیش رفتم ۱ کارخونه مصاحبه کردم امضاهاشم زده شد. گفتن برو تماس میگیریم.. بعد از اون خبری که نشد هیچ.. ۴-۵ بار خودم زنگ زدم به مدیر تولید خواهش التماس کردم پیگیری کنه.. هر دفه گفت باشه تماس میگیریم باهاتون.. هنوز رفته که تماس بگیره مثلا

سلام
نه زیادم خوب نیستم
شدیدا بی حوصله ام
برای من خیلی پیش اومده که گفتن زنگ میزنن اما این خیلی قطعی بود اینقدر که از باشگاه خداحافظی کردم تقریبا...گذشت دیگه
این همون جا بود که گفتی میخوام برم سره کار؟؟؟
راستی بعدش فهمیدم چقدر از این پارتی بازیا اتفاق افتاده برای همه
چقدر همه مزه ی رابطه بازی ها رو چشیدن
واقعا نمیدونم کی میخواد تموم شه
یکی هم مثل پدر بنده زیر بار این موضوع نمیره که دست دخترشو جایی بند کنه و میفرمایند من اط آگهی روزنانه کارپیدا کردم شما ها هم دستتون رو به زانوی خودتون بگیرید .....ای روزگار

ی دختر سیگاری شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ

دنیا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://donyaaaaaaaaa.blogsky.com




نگین یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

واقعا که! آشنا جایگزین کردن؟!!؟!؟؟! خااااااااااااااک

چه آهنگ قشنگی

میبینی
ممنون گلم

ی دختر سیگاری یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ

چرا خسته ای عزیزم؟

ر ف ی ق سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ب.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

دیگه بس
پس کی سکوتو می شکنی !؟

چشم رفیق سعی میکنم زودتر بشکنم
روزگارم خوش نیست
ممنونم که به یادم هستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد