یک نفر انگار تنهاست
میان این
غروب سرد
میان این هجوم درد
میان شهر خالی از احساس
یک نفر تنهاست
...یک
نفر با قاب عکسی جشن میگیرد
یک نفر در میان این هیاهوی کلاغان
بی
نفس، انگار تنها ترین معشوق دنیاست
یک نفر امشب به جای عشق در بغل یک
سنگ سرد میگیرد
یک نفر با گرمی لرزان شمعی دستهایش گرم خواهد شد
یک
نفر امشب، بی صدا در کنج دور افتاده ی این شهر تنهای تنهاست
مهدیه
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 ساعت 06:22 ب.ظ