یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

میشود مرا بغل کنی؟؟؟

در گلوی من..
ابر کوچکی ست.
میشود مرا بغل کنی؟؟؟
قول میدهم
کم گریه کنم....!
نظرات 3 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام اجی بزار ببینم میشه یا نه راستش نه نمیتونم بغلتون کنم شرمنده ببخشید باید به داداش واقعی خودتون بگید یا عشقتون البته اون فکر کنم لازم نیست بهش بگید بغلتن کنه خودش میدونه خیلی دوست دارم بدونم طرفتون کیه و چه جوریه و چه شخصیتی داره باید خیلی باشخصیت باشه بدون شک

سلام امین جان
همون ابر کوچیکه که همیشه منو بغل کرده
برای همین چشمام همیشه بارونیو
هوای دلم همیشه ابریه

کسی تو زندگیه من نیست
برای همینه که از قبل هم تنهاترم

امین پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ

دو روز نبودیم حال و احوالتون چطوره وبلاگ جدید هم مبارک باشه نظرهای اونجای منو تایید نکردید که یا هنوز نخوندید که بعید میدونم موفق باشید

هوای هر روز من ابری تر از قبله!!
گفتم میخونم اما قدرتی برای پاسخگویی نبود
همین!!

پریسا پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ

وقتی راه گلو بسته میشه، آدم از دست همه خسته میشه

عادتم نده به چشمات، من یه بارونیه خیسم، مثل بارون روی شیشه، گریه هامو می نویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد