یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

1402.04.15

همکارم الان گفت که با مادرش و دوستای مادرش یک مرکز مشاوره راه انداختن ک داره کارای اونو میکنه

حالا فهمیدم ک چرا اصرار داشت سریعتر از اینجا بره 

یهو ته دلم خالی شد 

حس بی ارزشی تمام وجودمو گرفت 

آیا من زندگی رو باختم؟
پیشرفتی نداشتم؟

چرا هنوز پایبندم؟
بقیه ک گذشتن بردن؟

شاید من و مدیران مکمل هم هستیم ....

1402.03.03

چند روزی خونه تنها بودم 
تنها کاری که خانواده کردن هی زنگ زدن بهم عذاب وجدان دان که نیومدی این کار رو نکردیم اون کار رو نکردیم 

خب میکردید 

من هم نیاز دارم مال خودم باشم و همون کارایی رو بکنم که دوست دارم 

به طرز عجیبی کمر درد وگردن دردم با وجود پیاده روی طولانی وپریود برطرف شده بود 

وامروز که دوباره برگشتم سرکار و خانواده هم برمیگردن 

تمامی امراض منم برگشته 

فکر کنم زیادی در چهارچوب قرار میگیرم و به بدنم فشار وارد میشه 

باید برگردم دنبال کارایی که خودم دوست دارم 

دیشب یهو گفتم پاشمبرم سینما یه فیلم اجتماعی ببینم 

رفتم و چونکسی نبود که بلیط خریده باشه اکران نکردن و من مجبور شدم فیلم مزخرف فسیل رو ببینم 

اصلا هم به نظرم خنده دار نبود 

اتفاقا نشون میداد که از چه دنیای پر از رنگ و زیبایی به چه دنیای سیاهی رسیدیم ....