یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

1404.04.15

عصر عاشوراس

بسیار دلگیر

بسیار اضطراب آلود

از خیلی وقت پیش خونده بودم که ستاره ها میگن روز 16 تیرماه روز سرنوشت سازی برای ایرانه..... خدا بخیر بگذرونه

3 روز تعطیلی گذشت من از روی تختم تکون نخوردم 

آشپزی کردم

به سریال دیدم 3 فصل 12 قسمتی حیلی خوب بود بعد از سرگذشت ندیمه سریال قشنگی ندیده بودم 

Ted Lasso

مثل همیشه فکرم چند جا بود، گوشی دستم و چشمم به لب تاپ 

از حجم استرس نمیتونه فکرم یه جا باشه 

تو همین کلافای سردرگم فهمیدم چرا کارمو عوض نمیکنم 

" به درد جای دیگه نمیخورم!"

و اینجا رو دوست دارم منهای دیسیپاین نداشتش اگر داشت برای همیشه مال من بود....

1404.04.11

این روزا که مهرنیا دنبال کار میگشت و کار پیدا کرد و....

من باز احساس حقارت کردم که از اون واقعا باهوش ترم .... و هنوز جایگاه خودمو پیدا نکردم 

داشتم فکر میکردم ذهنیتم اینجا رو رها نمیکنه که اینجا هم منو رها نمیکنه....

باید به این پذیرش برسم که من متعلق به اینجا نیستم و لیاقت مدیر، دیسیپلین کاری ، همکار، محیط کاری، حقوق و ... بیشتر و بالاتری رو دارم
تا وقتی اینو نپذیرم بنده همین جام

این اتفاق تو مبین نت هم افتاد همه همکارام ارتقا پیدا کردن من 5 سال کارشناس بودم حتی واحدم هم تغییر نکرد 

هر کی میشناختم میگفت تو چرا هنوز اینجایی؟

الان که عکس همکارای قبلیم رو میبینم یه سرس مهاجرت کردن یه سری رفتن یه شرکت دیگه 

وااای یه دختره که از خنگی زبانزد بود، هم ازدواج کرده هم الان کانادس .....

کی میفهمی که دیگه باید حلش کنی....

1404.04.09

به شدت ته دلم خالی شده 

دوست دارم بشینم همین جا و گریه کنم 

زمزمه این که از هفته آینده دوباره جنگ میشه 

کارمو که دارم از دست میدم 

تمام اضطرابهامو یه جا دارم تحمل میکنم 

دیگه حتی نمیتونم رانندگی کنم 

خیلی بهم ریختم ......