-
زمان
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 17:16
زمان ، طولانی می شود برای کسانی که غصه دارند ، کوتاه می شود برای کسانی که شاد هستند ، دیر می گذرد برای کسانی که منتظرهستند ، زود می گذرد برای کسانی که عجله دارند ، اما ابدی می شود برای کسانی که عاشق هستند.
-
بشکست دلم.......
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 17:13
بشکست دلم کسی صدایش نشنید آری، دل من بی صدا میشکند
-
تمام روزهایم را فروختم........
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 17:11
تمام روزهایم را فروختم به امید گم شدن در تو؛ و حالا . . ... بی تو گم شده ام
-
یادداشت بیست و ششم
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 15:07
خدایا دوست دارم که هنوز با این همه گناه به یادمی و دوستم داری............ خیلی دوست دارم.................... یه مدت بود کمتر کمکها یا بهتر بگم معجزه هاتو تو زندگیم میدیدم اما امروز یکی دیگشو دیدم ازت خیلی خیلی ممنونم
-
این جمله رو باور کنم!
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 23:33
هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث ریختن اشک های تو نمی شود.
-
یادداشت بیست و پنجم
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 19:52
امروز یه کار جالب کردم خیلی حس خوبی داشتم کوله ام رو دوطرفه انداختم و بی هدف تو خیابونا راه رفتم و کتاب خوندم
-
گفتنی ها کم نیست اما........
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 22:03
گفتنی ها کم نیست اما شعور درک این گفتنیها کم شده!بگذار سکوتم را دیگران به حساب خوشبختیم بگذارند لا اقل اینگونه ار نظر دیگران زنده ام!!!!ا
-
دلم دل نیست ...
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 17:27
دلم دل نیست ، دریا نیست ، مرداب است که موجی هم سراغش را نمی گیرد ، نه میل زیستن دارد نه می میرد .
-
چرا...
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 16:29
چرا وقتی بارون میگیره دل آدما میگیره اما وقتی دل آدما میگره بارون نمی گیره؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
یادداشت بیست و چهارم
شنبه 24 مهرماه سال 1389 23:22
تو این روزگار انتظار داری هرکسی دلتو بشکونه بجز اونکه میگه تمام زندگیشی!!! حالا اگه این طرف مامانت باشه و تو با حرفش نه تنها دلت بشکنه بلکه حس کنی دیگه جایی تو خونه نداری چیکار میکنی!!؟؟ تواینقدر دوسش داری که نمیتونی بگی از دستش ناراحت شدی اما ....... لعنت بر این بغض ......... لعنت هر چی میخوام از شادیام بنویسم یهو یه...
-
یادداشت بیست و سوم
شنبه 24 مهرماه سال 1389 16:55
خدایا کی میشه دیگه....................
-
به سراغ من اگر میائی دگر آسوده بیــا...!
شنبه 24 مهرماه سال 1389 04:51
به سراغ من اگر میائی دگر آسوده بیــا...! بـگـمــانـم دو سـه وقــتـــیست تـرک بــرداشـتـه ! چـیـنــی نـازک تـنــهـائــی مــــن
-
تنها شادی زندگی ام
جمعه 23 مهرماه سال 1389 00:04
تنها شادی زندگی ام این است که هیچ کس نمی داند تا چه حد غمگینم
-
نیا باران!!!
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 23:13
نیا باران!!!زمین جای قشنگی نیست من از جنس زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ، اما یک طرف سودای بلبل ، یک طرف پروانه را هم دوست میدارد!!!
-
وسعت اندوه .........
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 21:46
در سکوتی که به انداره یک تنهایی ست هیچ کس وسعت اندوه مرا حدس نزد
-
یادمان نرود ......
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 17:38
یادمان نرود که یادها فراموش نخواهند شد, حتی به اجبار یادمان نرود که دوستی ها ماندنی هستند ,حتی با سکوت
-
کاملم کن ...............
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 17:36
در وجود تو چیزی خلاصه شده که شاید من در وجود خودم در جستجویش بودم ...کاملم کن ...............
-
در نگاهت چیزیست .......
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 22:43
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست! مثل بوی نم بعد از باران مثل ارامش بعد از یک درد مثل پیدا شدن واژه گم کرده یک شعر بلند
-
سکوت...
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 17:49
آرام تر سکوت کن!صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد...!!
-
خدایا!
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 14:48
خدایا! بمن رفیقی بده که با من گریه کند ... دوستی که با من بخندد را خودم پیدا خواهم کرد!ا
-
رفتی و ندیدی......
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 14:45
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم
-
من آن گلبرگ مغرورم ......
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 14:42
من آن گلبرگ مغرورم نمیمیرم ز بی آبی ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی
-
خوش به حال آسمون........
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 11:19
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره به کسی توجه نمیکنه از کسی خجالت نمیکشه می باره و می باره و می باره ... کاش کاش می شد مثل آسمون بود کاش می شد وقتی دلت گرفت آنقدر بباری تا بالاخره آفتابی بشی بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده انگار نه انگار که غمی بوده همه چیز فراموشت بشه...!!! کاش می شد اینقدر...
-
زخمها.........
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 10:50
همه به زخمهایشان دستمال می بندند، من اما به زخمم دل بسته ام
-
عشق.......
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 09:17
عشق مثله یک تیره که درست می خوره وسط قلب آدم نه می تونی درش بیاری نه می تونی بزاری بمونه اگه درش بیاری می میری اگه بزاری بمونه بازم می میری پس آخرش جون تو می گیره
-
سکوت
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 01:25
-
تنها نیستم.......
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 22:23
تنها نیستم، رویاهایم با من است و آرزوهایم نیز...! و خدایی که در این نزدیکیست...
-
یادداشت بیست و دوم
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 22:17
خدایا ازت یه خواهش دارم چرا من فکر میکنم همه راست میگن حتی تو دنیای مجازی چرا دلم برای همه میسوزه جرا برای همه نگرانم چرا دوست دارم همه شاد باشن اما خودم............. چند روز پیش داشتم از سوالای زندگیم برای دوستم میگفتم همین جوری مونده بود فکر نمیکرد اینقدر زندگیم سوال داشته باشه فکر نمیکرد اینقدر زندگی برام سخت باشه...
-
خدایا کفر نمیگویم.........
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 20:38
خدایا کفر نمیگویم،پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیرزندگی کردی. ... خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی.لباس فقر پوشی . غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته. تهی دست و زبان بسته. به سوی خانه باز آیی زمین وآسمان را کفر میگویی. نمیگویی؟ دکتر شریعتی
-
شاید دوست داشتن همین باشد...
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 15:13
تو را هر لحظه به خاطر می آورم بی هیچ بهانه ای شاید دوست داشتن همین باشد...