یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

1402.10.21

کاش تراویس هنوز مینوشت 

یه وقتایی وبلاگای بروز شده رو چک میکنم تا بتونم پیداش کنم 

تیتراش منحصر به فرد بود 

دفعه پیشم از تیتراش دوباره پیداش کردم 

به نوشته هاش وابسته شدم 




1402.10.21

زمستون امسال ته تهش شبیه بهار بود 

اما انگار داره برف میاد بالای شهر.....

آخرین باری که بارون حسابی اومد روز دفن خاله بود .....

اراک ک بودم سریع لباس میپوشیدم میزدم بیرون 

نمیدونم چرا اینجا از در خونه نمیتونم بزنم بیرون 

رانندگی هم بلای جونم شده 

تو فکرم عاشقشم اما خیلی وقته حتی استارتم نزدم به ماشین 

میدونم علائم افسردگیه 

میدونی بدختی چیه همه نصیحتا همه راه حل ها همه چی رو خودم بیشتر از همه میدونم 

1402.10.21

30 آم آبان ساعت 3 و 4 صبح بودک خبر دادن خاله مریم مرد

نمیدونم چی شده انگار کل زندگیم به هم ریخته 

روزای اول ک اصلا انگار زندگی بی هدف شده بود 

هوزم تا حرفش میشه اشکام راه میگیره 

سرکار دیگه بریدم حوصله هیچی رو ندارم به زورم صبحا میکنم از جام باشگاه نمیرم 

ب همه دعوام شده 

یه هفته هم مرحصی گرفتم با مامان رفتیم اراک 

اونجا خوب بود گریه نمیکردم 

اینقدر نمیخوردم نمیدوم چیکار کنم .....