ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عید همه مبارک!!
این عید باید بهترین عید برای ما باشه اما رسیدنش برای من شده بود عینه یه کابوس!!
حالا هم که اومده اصلا حس خوبی ندارم
از اون روزاست که حوصله هیچ کسو هیچ چیزو ندارم الا...
بی خیال !!
چند شب پیش اتفاق جالبی افتاد
بزار از اولش بگم
چند ماه پیش یادم نمیاد کی بود وقتی مثل همیشه داشتم صفحه فیس بوکم چک میکردم یکی از دوستام با یکی تازه دوست شده بود و خوب به منم اعلام میشه دیگه
رفتم به صفحش ببینم کیه؟ تنها چیزی که توجهم رو جلب کرد تاریخ تولدش بود
با من یکی بود
براش پیام گذاشتم و گفتم خیلی برام جالب بود
اونم همینو گفت و تاکید کرد فقط یه متولد روز اردیبهشت اونم روز اولش میفهمه این ماه یعنی چی!!
اینجوری شد که شد جزء لیست دوستام!!
اون موقعها زیاد میرفتم نت
همیشه آن بود
خیلی آدم جالبی به نظر میومد
اینقدر عمیق راجع به هر چیزی فکر میکرد که آدم از سطحی نگر بودن خودش خجالت میکشید
یه روز برام پیام گذاشت که من فکر میکردم شما هم مثل من تنها هستید اما مثل اینکه دوستاتون خیلی هواتون رو دارن !!
آخه اون روزا دوستام زیاد میومدن صفحم
پیام میزاشتن حالمو میپرسیدن و ....
حالا اتفاق جالب چی بود؟؟
۲ یا ۳ شب پیش بعد از چند وقت رفتم یه سری به میلم زدم
اینقدر میل توش هست که یکی باید کمک کنه بخونمشون !!
مثل همیشه آن بود
دیدم شروع کرد به چت
داشتم شاخ درمیوردم!!
راجع به دوستی پرسید و فلسفه دوستی
اولش نمیفهمیدم برای چی همچین چیزی میپرسه
از اون آدم با اون افکار بعید بود به دوستی فکر کنه!
فکرم هم درست بود همون آدمی که فکر میکردم
یکی مثل خودم که فارغ از جنسیت فقط کمک میخواست که به چندتا از سوالای زندگیش جواب بده همین!!
همه اطرافیانم برای من همین طورین
یعنی جنسیتشون برام مهم نیست
ازم کمک بخوان کمکشون میکنم
غمخوارشون میشم و از شادیاشون شاد میشم
و دوست دارم به منم کمک کنن
اما نمیدونم چرا باورشون نمیشه
و همیشه پای جنسیت و غریزه به میون میاد
خیلی بده !!
نمیدونم چرا متولدای این ماه اینجورین
هیچ چیز براشون شوخی نیست همه چیز تو زندگیشون جدیه و یه سوال بزرگ!!
خیلی صحبت کردیم
زندگیه اون از من سخت تر بود جون زندگی برای اون جدی تر بود
دیگه اون چی میکشه!!
جالب بود
یکی مثل خودم با هزار و یک سوال از زندگی
خیلی راهنماییم کرد منم راهنماییش کردم
و هنوز معتقدم آدم بسیار جالبیه!!
امروزو زدم رو دنده بی خیالی
با اینکه نمیشه
هر لحظه که غافل میشم دوباره اون ابر کوچولو بغلم میکنه
آخه دیشب یه جمله ای خوندم خیلی جالب بود:
این شونه ها که خدا بهمون داده فقط برای این نیست که بار غمو روشون تحمل کنیم
برای اینه که یه وقتایی بندازیمشون بالا و بگیم بی خیال!!
خیلی جالب بود...خیلی
من که تولد هیچ کسو یادم نمیره امروز غافلگیر شدم
بابایی اومد با یه دسته گل!!
یادم رفته بود
فردا تولد مامانیه
و من این روزو فراموش کرده بودم!!
خوبه حالا بابا یه روز زودتر یادآوری کرد
باید فردا یه فکری برای کادو بکنم
تو این اوضاع بد اقتصادی
تازه بدتر اینه که نمیشه بگی پولارو برای چی خرج کردی!!
بی خیالی هم عالمی داره ها
اما من مال این عالم نیستم!!
این بلاگ جدید و برای این راه انداختم که
یادم باشه تو این زندگی
یه وقتایی
یه معجزه هایی رخ میده
اونم برای اینکه
خدا بهم یه تلنگر بزنه بگه
اگه هیچ کس نیست
من هستم
یه وقتایی خودشو اینجوری نشون میده
وبلاگمو لینک کردم
دوست داشتید سر بزنید
خدا منو دوست داره!!
دوستای خوبم
نظرا و نامه های همتون رو میخونم
اما قدرتی برای جواب دادن نیست
به بلاگ همتونم سر میزنم
اما
زندگی این روزا هیچ رنگ و بویی برام نداره
هیچی