من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش...
دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دل هاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار:
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
"خانه دوست کجاست؟"
فریدون مشیری

مهدیه
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 ساعت 01:36 ق.ظ
بسیار خوشجل بود
ارزش شکستن سکوتو داشت
آفرین که برگشتی عزیز
مرسی
منم چون خیلی قشنگ بود
نتونستم جلوی خودمو بگیرم
دریایی مهربان باش
تا تن به آب دهم
بی ترس غرق شدن....
سلام جیجر

خیلی قشنگ بود.این شعر یکی از شعرای مورد علاقه امه
هیچ می دونستی من عاشق مشیری ام و تموم کتاباشام رو دارم.
سلام عزیز
منم چون قشنگ بود نتونستم جلوی خودمو بگیرم و مجبور شدم آپ کنم
سلام مهدیه جان
خوشحالم که نوشته هامو دوست داشتین.
یکی از معناهای ایفاد در فارسی ارساله.
سلام عزیزم
منون که جوابمو دادی
خوشحال میشم نظرتو راجع به یادداشتام بدونم
هی وای هی وای





آخه من از شعر بدم میاد تندش کن و بنویس
میخوای شعر نوشتن یادت بدم ؟؟؟
خودت مزخرف بگو میشه شعر و دری وری...
شاعرای ما همه مردن مثل فردوسی سعدی،حافظ جان و هم دوره ای هاشون...
اینایی که الان بع عنوان شاعر میبینی شر نویسن ...
مثل اون یارو اسگوله کیه ؟؟؟
آهان نیما یوشیج یا اون یکی سهراب سپهری
نمونه اشعارش : آب را گل نکنید سگ را ول نکنید،خر را هی نکنید و ازین مزخرفا یا مثلا اون مزخرفات نیما مثل داروگ
شاعر فردوسیه که میگه :
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
یا :
زشیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیدست کار
که تاج کیانی کند آرزو تفو ای چرخ گردون تفو ....
یا داش مصلح الدین میگه :
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
اینا شاعرن که بعد از این همه مدت آثارشون مثل چی مونده نه امثال این یارو در پیتا مشیری و نیما و سپهری...
اینا چیز شر میگن ....
تا حالا گلستان خوندی یا بوستان تا تفاوتو درک کنی ....
ول کنید این حال بهم زنونه ها رو
چیزی بنویسید که ارزش خوندن داشته باشه
خوب تو بدت میاد


چیکار کنم
نخونش
اینا مزخرف نیست
نکنه چرت نوشته هات ارزش خوندن داره
که این آخری نه سر داشت نه ته
همون ننویسی بهتره
حالم از این شعره بهم خورد واقعا خیلی مزخرفه



نه بابا
از چرت نوشته هات که حال بهم زن تر نیست!!
مهدیه عزیز الو نوشته قبلیتو خوندم.منم دنیای مجازی خودمو دارم با چند تا دوست خوب.میدونم گاهی اونجوری که میخوایم نیست اما تنها جاییکه برای دردو دل داریم
سلام الی جونم
اینجا وقتی برای درد دل خوب بود که آدماش مجازی میموندن
اما
الان یه ذره واقعی شدن
پس من دیگه اینجا رم ندارم برای درد و دل
همون سکوت بهتره
سلام.دوست عزیز.زیبایی شعر به دلنشین بودنشه.دنیای کوچک مامثل خونه ی ماست.خانه ات سبز
وای سلام چطوری؟
ای قالب قشنگ...
ای اهنگ قشنگگگگ...
سلام
ممنون
خوبم
آهنگ فقط به خاطر خودته
راستی الان دیدم...

اسم بلاگشو بچم عوض کرده...
پس حسابی خونه نو مبارک عزیزجون...
من هی باید بیام اینجا ببینم تو چی و تغییر دادی...
ممنونم عزییییزم

خدا کنه این تغییره بیاد تو زندگیم
تو زندگیه واقعیم
شعر زیبایی رو انتخاب کردی
سلام مهدیه جان
چه اسم زیبایی واسه وبلاگ قشنگت انتخاب کردی عزیزم...
خوش باشی گلم
سلام عزیزم
ممنونم از لطفت
شما هم شاد باشی
چشمانت را که باز می کنی
در دهلیزهای خنک خواب می لغزم و پیش می روم،
اما پلک که بر هم می گذاری
سرمای کریه زمستانی از خواب می پراندم!
هیچ وقت نگاه از من مگیر
که از تاریکی سایه ها عجیب بیزارم!
اتاق تنهایی ، یک صندلی آرامش ، یک بشقاب تفکّر ، یک فنجان ســکـوت ؛ یک دونه داداش
سلام دوست من
بسیار زیبا بود؛اشعار مشیری نیز هم
تصویر قشنگی بود خونه ای رویائی ! سلیقه خوبی داری
سلام
قلم خیلی خوبی دارید ..
لذت بردم از خوندن این پستتون ..
یاد خیلی چیزها انداخت منو .
جاوید باشید .
vaaaaaaay Salam mahdie jun,chetori?
khubi duste man?
kheilii khoshal shodam ke narafti,fek mikardam dg nemikhay biai.
akhe kheili vaghte kam miam vaght nemikonam sar bezanam emruz shanci didam.
kheili kheili mamnun khabaram kardi.
upet harf nadasht azizam.
kheili Sheree ghahangi bud.
movafagh bashi.
سلام عزیزم
من خوبم
من چطوری اینجا رو بزارم برم آخه
دوس دارم تنها باشم
دوست دارم تنها بمانم
همانگونه که بیش از اینها تنها بودم
ترجیح میدهم تنهایی زیر باران راه بروم
گریه کنم بخندم
میخواهم هنگام مرگ تنها باشم
تا غصه ی کسی آزارم ندهد.
نهایی را میپرستم و اینگونه اعتقاد دارم
که هر کس خود را خدا را و زیباترین ها را در تنهایی میابد
تنهایی آرامم میکند من تنها مرغ عشقم تنها
باران تنها پاییز تنها پس برایش مینوازم
آخه چه دوستی بهتر از تنهایی
تمام لحظه هارا با من بوده
لحظه های دلتنگی عاشقی بیماری فقط او بود
فکر میکنم اگر اشکهایم را با دستان سرده خود پاک کنم
غصه هایم شیرین تر شود.
همه کس و همه چیز به جز تنهایی را از خوابم بیرون میکنم
تمام قلبم را با آب باران شستو شو میدهم
و در آخر روی قلبم مینویسم
دیگر هیچ کس را در تنهاییه خود راه نمیدهم
به حال خود رهایم کن ، من زمانی در بوم تنهایی احساس می کشیدم .
سلام مجدد وای این شعر محشر بود دست گلت درد نکنه
علیک سلام مجدد
خواهش میکنم مجدد