یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

96.10.25

یه چیزی ک یاد گرفتم اینه که خودم رو بزارم جای دیگران و بعد ببینم واقعا رفتار من تو اون لحظه چه شکلیه؟

بیشترین درگیری های من همیشه با پدرم بوده

و ازاولین جلسه های مشاورم ، بهم گفته شد ک پدر اولین جنس مخالف زندگی هر دختریه تا روابطت باهاش درست نشه ، با هر جنس مخالفی مشکل خواهی داشت

وقتی با محبثی با نام سایه آشنا شدم ، متوجه شدم تمام رفتارهای پدرم که آزارم میده تو وجودم هست و خیلی وقتا  انجامش میدم

و ما دقیقا چیزی از رفتار دیگران رو میتونیم درک کنیم و ببینیم ک تو وجودمون باشه

وقتی دیشب جواب مامان رو با عصبانیت داد و سرش داد زد ، با ما شام نخورد، شامش رو خورد و رفت زیر پتو یاد خودم افتادم

منم همین جوری ناراحتیم رو بروز میدم

وقتی مامان دوستاش رو دعوت کرد و شروع کرد داد و بیداد ، اول ناراحت شدم که پول ندارم مامان رو با دستاش دعوت کنم بیرون، بعد گفتم این باباس که باید فکر کنه به این قضیه ، مرحله بعدی گفتم اون زندگیشو ساخته من کجای زندگیمم و..... وقتی داشت به قول روانشناسا فرافکنی میکرد که از فلانی بدم میاد چون فلان کار رو میکنه تو ذهنم گفتم دقیقا بابا هم همین کار رو میکنه!

خیلی دقت میکنم

خودم و همه از چیزی بذم میاد که ما هم همون کار رو میکنیم 




نظرات 1 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1396 ساعت 01:57 ب.ظ http://l-r-y.blogsky.com

این پستتون خیلی جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد