یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

افسانه بود، عمری که گذشت !!

ساعت ها راه می روم...
روی ریل های گذشته ام...
برای همه ی روزهای رفته ی عمرم
شمعی روشن می کنم...
برای گاهی لبخند اش...
... 
بغض اش
گریه اش
بی رحمی هایش
یادآوری میکنم من، همه شان را
چند شمع روشن کردم؟؟؟
نمی دانم!!!
انگار این راه، تمام نمی شود هر چه میروم...
تنها صدایی که می شنوم
این است:
افسانه بود، عمری که گذشت !! 
نظرات 1 + ارسال نظر
صالح اشرفی (ایتیرمه منی...) یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ http://www.ashrafi.blogsky.com

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون

شعر بسیار دلچسبی بود بازم از این شعرا بنویس

بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد