دلم گرفته، ای دوست!...
دلم
گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟...
کجا
روم؟ که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من
نه
بستهام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها،
رها، رها، من
ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک
به
من هر آنکه نزدیک، ازو جدا، جدا، من!
نه چشم دل به سویی، نه باده
در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا، من
ز بودنم چه افزود؟
نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها
نهفتم در آسمان ابری -
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من...
مهدیه
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ
بعضی وقتا تو حموم واسه خودم میخونمش..
منم دوسش دارم
مخصوصا الان که دوستم تنهام گذاشته