یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ
یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

یـکـــــــــــــــــــ فنجـــــــــــــــــــــــانـــــ سکــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ

مرا این گونه باورکن ...

مرا این گونه باورکن ...کمی تنها ... کمی خسته ...کمی از یادهارفته ...   
خداهم ترک ما کرده خدا دیگر کجا رفته؟؟   
نمی دانم مرا آیا گناهی هست؟!که شاید هم به جرم آن غریبی وجدایی هست ...   
مرا اینگونه باور کن ...کمی تنها ...کمی خسته ...
نظرات 1 + ارسال نظر
محمد مهدی قاهری پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:30 ق.ظ http://sabahonar.blogsky.com

سلام . دختر تنها . من در حالی که دوستان و دوستداران زیادی دارم . احساس تنهایی می کنم . اما با بودن او همه این تنهایی ها تبدیل به نیاز و وصال می شود . می خواهی بدانی او کیست . او خدا ست . که ما را فراموش نمی کند اما ما خیلی اوقات از یاد می بریم .
طمع تنهایی و خیلی چیزهای دیگر را کشیدم و در آخر فهمیدم همه این سنگها را خدا پیش پایم می گذارد که معشوق واقعی است . که از او جدا نشود . با او با شم . او را درک کنم و برای او جان دهم .

گوهر شاد زن بسیار زیبایی بود و شوهر داشت او دختر شاه وقت بود . بدستور او در صحن بارگاه امام رضا (ع) داشتند مسجد گوهر شاد را می ساختند . کارگری ساده و جوان در ساختن این مسجد کمک می کرد و وقتی گوهر شاد برای سر کشی می آمد . مرد جوان چنان شیفته و عاشق گوهر شاد شده بود که سر از پا نمی شناخت چند روزی گذشت و گوهر شاد متوجه غیبت جوان بر سر کار شد . و ماجرا را از زبان مادر جوان فهمید . می دانی گوهر شاد چکار کرد. به جوان گفت چهل روز در محراب مسجد به کیفیتی که برایش توضیح داد گفت عبادت کن و بعد از چهل روز اگر طالب من بودی . شوهر خویش را طلاق می دهم و همسر ت می شوم . روزها سپری شد وچهل روز تمام شد. گوهر شاد بنزد جوان رفت و گفت آمدم تا بقولم عمل کنم تا تو به من یعنی معشوقت برسی . جوان گفت من معشوق واقعی . یعنی جلوه حق را دیدم . چنان هوش از من برده که اصلا میلی بشما ندارم . اینگونه گوهر شاد چشم بصیرت جوان را باز نمود.

البته ما جوان ها بیهوده غصه می خوریم . خداوند در قران می فرماید (آگاه با شید اولیا و ایمان آوردندگان بخدا هیچگاه از حوادث گذشته اندوهگین و از حوادٍث آینده بیمناک . نمی شوند . این شغل شیطان است که ما را غمگین کند . با توکل بخدا و امید . همه چیز درست می شود . دوست دارم دفعهکه شما به وب هنر من می آیید و بعد که بشما سر می زم . اسم وب شما تنهایی نباشد . ممنون از حوصله شما . یاعلی

محمد مهدی قاهری
http://sabahonar.blogsky.com

بسیار بسیار بسیار امید بخش بود
حالا حس میکنم خدا دوسم داره
هم منطقم برگشته و نمیزاره احساسم تصمیم بگیره
و هم......
خوشحالم خدا داره منو به خودش نزدیک میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد